مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
ملک قنداقهاش را با شکوه محشر آورده و گل از خاک پای شاهزاده سر در آورده برای شاخۀ سدره خدا برگ و بر آورده گمانم نسل زهـرا باز هم پیغـمـبر آورده و بعد از لؤلؤ و مرجان، خدا یک گوهر آورده همان که مات خود کرده است ماه آسمانی را به لبخندش دوچندان کرده شوق زندگانی را محبت را سیادت را رسول مهربانی را علم کرده است در تاریخ مفهوم جوانی را که حرفی از تمام حرفها زیباتر آورده زمین از ابر رحمت موج زد مانند دریا شد دم عیسی بن مریم باد زلف این مسیحا شد نبی بعد نـبی در احـترام مقـدمش پا شد حواس عرشیان محو نگاه ماه لیلاه شد همان دستی که ماهی چون علی اکبر آورده علی روح جوانی شد که غم از پیر میگیرد که خورشید از نگاهش نور عالم گیر میگیرد وقار از راه رفتنهای او تأثیر میگیرد اذان روزی سه نوبت از لبش تکبیر میگیرد که اسلام از لبـان او اذانی دیگـر آورده پس از خورشید تشنه میشود مهتاب هم تشنه برای دیـدن لبهای تو شد آب هم تـشنه زبان میگفت گشته مثل تو ارباب هم تشنه از آن داغی که شد گهوارۀ بیتاب هم تشنه ببخش این شعرها را که فقط چشم تر آورده |